loading...
عشقولانه98|مطالب عشقولانه،مطالب طنز،مطالب جالب
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 22 یکشنبه 19 مرداد 1393 نظرات (0)

ساعت 11:47 دقیقه نیمه شب بود....شبو تنهایی و یه سکوت آروم و یواش داشت موزیک گوش می داد .....


سیگار برداشت و روشن کرد و رفت کنار پنجره کام گرفت و به آسمون نگاه کرد....یه شب سرد و آروم،پنجره ی

نیمه باز،دود سیگار و آهنگی که پر از خاطره بود...سیگارش تموم شد.پنجره رو بست که هوای اتاقش سرد

نشه.رفت رو تختش گوشی موبایل رو برداشت.شروع کرد به نوشتن اس ام اس:

 

salam divoone khabi ya bidar?manke aslan khabam nemibare daram un ahang ghashangaro goosh

midam.hamunike hamishe 2taie mikhundimesh.em ¬shab yadet raft sms shab bekheyr bedia...!yeki

talabe man.kho0o0o0o0o ¬0o0b bekhabi.bo0o0o0 ¬o0o0o0o0o0SsSsS ¬s eshgham

 

..
مثه همیشه می خواست مسیج رو بفرسته واسه عشقش،ولی یهو یادش اومد که اون 3 روز پیش ازدواج

کرده...


چشماش پر اشک شد،بغض کرد...!


گوشی از دستش افتاد... موزیک تموم شد....صورتشو گذاشت رو بالشو بی صدا گریه کرد...


دست خودش نبود...! آخه خیلی وقت با هم بودن و یه دنیا خاطره و روزای تلخ و شیرین که تو چند روز

فراموش نمیشه .....!


خیلی سخته...!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما بهتر است ما بیشتر در چه زمینه هایی فعالیت داشته باشیم؟
    تبلیغات

    آمار سایت
  • کل مطالب : 136
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 8
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 22
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 204
  • بازدید ماه : 545
  • بازدید سال : 2,392
  • بازدید کلی : 17,861
  • تبلیغات